هفتۀ قبل علی دارابی معاون استانهای سیما خبر داد که یک سریال ۳۰۰ قسمتی به نویسندگی و کارگردانی فریدون حسنپور در حال نگارش است. از آنجا که دو سریال قبلی این کارگردان، در واقع زنانه بودهاند و احتمال میدهیم که این فقره نیز از همان جنس باشد، این نگرانی وجود دارد که آیا تلویزیون باز هم برای جذب مخاطب، سریالهای زنانه را در دستور قرار داده است؟ در این مقال تأملی داریم بر جذب مخاطب از طریق جاذبۀ زنانه.
******
یکی از دوستان فیلمنامهنویس، از مدیران گروه فیلم و سریال شبکه سوم سیما گلهمند بود و میگفت که به طرحی که او برای یک سریال نوشته، خرده گرفته و خواستهاند که قهرمان مرد فیلمنامهاش را به یک قهرمان زن تبدیل کند! پرسیدم: چرا؟ گفت: به امید آنکه سریال مخاطبان بیشتری را پای تلویزیون بنشاند! این فیلمنامه البته هیچوقت نوشته و ساخته نشد. اما چشم راقم را به پشت پردۀ برخی مناسبات پنهان در تلویزیون باز کرد. من از هشت سال پیش که این سخن را شنیدهام صحّتش را بارها تجربه کردهام.
سالها است که برخی مدیران سیما برای جذب مخاطب بیشتر، به کارهای غیرمشروع دست میزنند. آنها نزد خود میاندیشند که اگر قهرمان فیلم یا سریال، یک زن باشد حتماً مخاطبان بیشتری را جذب خواهد کرد. لذا میبینید که سریالهایی از قبیل: نرگس (۱۳۸۵)، ستایش (۱۳۸۹)، ستایش ۲ (۱۳۹۲)، آوای باران (۱۳۹۲)، تنهایی لیلا (۱۳۹۴) و پریا (۱۳۹۵) در دستور کار برنامهسازان شبکه سوم قرار میگیرد. در شبکۀ دوم نیز، سریالهای زنانهای مانند: پریدخت (۱۳۸۶)، مرگ تدریجی یک رؤیا (۱۳۸۷)، کیمیا (۱۳۹۴) و هشتونیم دقیقه (۱۳۹۵) ساخته و پخش شدهاند. حتی نام این سریالها نیز به محتوای زنانۀ آنها دلالت دارد.
اما دو سریال زنانۀ فریدون حسنپور در شبکۀ اول، گوی سبقت را از بقیه ربودهاند. سریالهای از یاد رفته (۱۳۹۰) و گذر از رنجها (۱۳۹۳) به طور اغراقشدهای بر مظلومیت زنها تأکید دارند. هرچند که در این شبکه سریالهای از قبیل: مدینه (۱۳۹۳)، تا ثریا (۱۳۹۰) و آشپزباشی (۱۳۸۸) ساخته شدهاند، که حتی تقابل زن و مرد را موضوع خود قرار دادهاند. قهرمان این قبیل سریالها یک زن است که در شمایل فرشتگان تصویر شده. او موفق میشود به تنهایی خود را از ظلم یک جامعۀ مردسالار رها کند. مضحکتر از همه، مردان پلید این سریالها هستند که از اشرار تاریخ هم شرورترند!
یک سریال ۳۰۰ قسمتی!
فریدون حسنپور با سریال از یاد رفته (۱۳۹۰) شناخته شد و شهرت یافت. در این سریال یک مرد روستایی، با سفارش و حمایت همسرش به جهت تحصیلات دانشگاهی، از گیلان به تهران میآید و با دختر دیگری آشنا میشود و... جناب کارگردان که نویسندۀ سریال نیز هست در این اثر فرصت مییابد تا منظومهای در وصف مظلومیت زنان ایرانی بسراید.
اما آنچه ما در واقعیت دیده یا شنیدهایم درست به خلاف این است. یعنی برخی از شوهران بودهاند که زنان خود را به تحصیل تشویق کردهاند. زن با بیرون آمدن از خانه، سر و گوشش میجنبد. اما پس از اخذ مدرک دانشگاهی، دیگر خود را لایق شوهرش نمیداند و دادخواست طلاق میدهد. متأسفانه قوانین کشورمان هم که بعد از دوم خرداد ۱۳۷۶ به سمت فمینیستی شدن تغییر یافته، طلاق را برای نسوان آسان کرده است. چنانکه آمارهای قوه قضائیه خبر میدهند که بیش از ۸۰ درصد از دادخواستهای طلاق را زنها ثبت میکنند (روزنامۀ جامجم، ۲۱ دی ۱۳۸۷). چرا این مسئله مبتلابه، که اغلب ما یک یا چند فقره از آن را در اطرافمان دیده یا شنیدهایم اینچنین وارونه جلوه داده میشود!؟ چرا مدیران تلویزیون، سُرنا را از سر گشادش مینوازند!؟
سریال بعدی حسنپور، گذر از رنجها (۱۳۹۳) نام داشت. قهرمان این سریال باز هم یک زن است که با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم میکند. با این تفاوت که قصه، در دهههای ۱۳۳۰ تا ۱۳۶۰ روایت میشود. جالب توجه اینکه از این سریال، با عنوان قسمت دوم «از یاد رفته» یاد میشد.
حالا جناب فریدون حسنپور در حال نگارش یک سریال ۳۰۰ قسمتی است که میخواهد در شش فصل پنجاه قسمتی ساخته و پخش شود. با سابقۀ بد ایشان، آیا نباید احساس خطر کرد که باز همان قصۀ مظلومیت زن و کفریات فمینیستی مطرح است؟ و اینچنین، مدیران تلویزیون باز هم میخواهند از جاذبۀ زنانه سوء استفاده کرده، خلایق را پای این جعبۀ جادو بنشانند؟
زنان قهرمان
واضح است که استفاد از جنسیت زنان برای جذب مخاطب بیشتر، یک وسوسه یا فریب شیطانی است که به ذهن برخی مدیران سیما، میآید. مگر قصۀ یوسف(ع) و حضرات انبیاء، یا قهرمانان شاهنامه که پیشترها نقل مجالس پدران ما بود برای همگان جاذبه نداشت؟ حالا اما چیزی نمانده برخی مدیران تلویزیون، قبالۀ رسانۀ ملی را به نام فمینیستها بزنند.
زمزمههایی شنیده میشود که این مدیران، گناه خودشان را اینطور توجیه کنند که چون اغلب مخاطبانِ تلویزیون را زنان خانهدار تشکیل میدهند لذا باید به زنان، اهمیت بیشتری داد و اختصاصاً برای آنها فیلم و سریال ساخت. البته این پاسخ به هیچ وجه، از بار گناه آنها کم نمیکند. زیرا اولاً این سریالها در ساعات پرمخاطب شبانگاهی پخش میشوند و همه نوع مخاطب، بینندۀ آن هستند. ثانیاً محور این سریالها، تقابل مردان و زنان است. جنگ مرد و زن، همان چیزی است که فمینیستهای افراطیِ مردستیز، مطالبه میکنند زیرا حیات آنها در این است. وگرنه در دین اسلام، تکالیف و حقوق زوجین، روشن است و آنها بایست مددکار یکدیگر باشند و نه معارض هم.
استفادۀ ابزاری مدیران از شخصیتهای زن و به عبارتی تحمیل این موضوع به فیلمنامهنویسان، حتی به فیلمهای کاملاً مردانه همچون جنگ و جهاد نیز کشیده شده است. لذا میبینید اگر فیلم یا سریال در خط مقدم جبهه نیز بگذرد باز هم زنان به بهانههایی همچون پرستاری یا حتی جنگیدن، باید در آن حضور داشته باشند.
استفادۀ ابزاری از زنان
اگر به جلد مجلاتِ اصطلاحاً «زرد» نگاهی بیاندازید خواهید دید که با تصاویر خردسالان مام وطن، تزیین شدهاند. چه چیزی این مجلات را واداشته تا برای فروش بیشتر از جذابیت و زیبایی کودکان استفاده ببرند؟ آیا میتوان تصوّر کرد چنانچه بر فرض محال، انقلاب اسلامی واقع نشده بود چه تصاویری بر روی جلد این قبیل مطبوعات چاپ میشدند؟ بد نیست به آرشیو مجلات قبل از انقلاب نگاهی بیاندازید تا ببینید در آن دوره، مجلات زرد، چطور از تصاویر زنان برای فروش بیشتر سوء استفاده میکردند.
مادۀ دهم قانون مطبوعات (مصوب ۱۳۷۹)، استفادۀ ابزاری از تصویر زنان در جراید را ممنوع کرده است. همچنین در آییننامهای که شورای بازرگانی آگهیهای صداوسیما مصوب کرده بر همین ممنوعیت تأکید شده است:
اصل ۵۷ - حضور خانمها و دختر خانمها در آگهیهای رادیو تلویزیونی در صورت اقتضاء موضوع مورد آگهی، بدون آرایش و با رعایت کامل حجاب اسلامی امکانپذیر است.
اصل ۵۸ - حضور خانمها در آگهیهایی که وضعیت کالا و مصارف آن با نقش خانمها بستگی نداشته باشد مجاز نیست.
البته این موضوع در بسیاری از آگهیها، رعایت نمیشود. مثلاً تبلیغ فلان بانک و بهمان کالا را به یاد آورید که اصلاً به زنان ربطی ندارد.
قاعدۀ طلایی تبلیغات، که هیتلر آن را فاش کرد
آدولف هیتلر در کتاب معروف «نبرد من»، رمز و راز تبلیغات تجاری را علن کرده است:
وقتی میخواهید جامعهای را به سوی چیزی بکشید، حیوانیترین و پستترین غرایز او را آماج و نشانۀ پروپاگاند یا تبلیغات خود قرار دهید. غدۀ آب دهان او را برای آگهی یک کنسرو، و غریزۀ جنسی او را برای آگهی یک جوراب یا یک اتومبیل آخرین سیستم، تحریک کنید. [۱]
سید مرتضی آوینی در مقالاتی که تحت عنوان «توسعه و مبانی تمدن غرب» در سال ۱۳۶۵ در مجلۀ جهاد سازندگی منتشر میشد (و در سال ۱۳۷۶ در کتابی با همین عنوان تدوین و منتشر شد) بعد از نقل این سخن هیتلر، نوشته است:
اگر کسی دچار این توهّم باشد که میتوان پروپاگاند تجارتی به راه انداخت و در عین حال از آنچه هیتلر گفته است پرهیز کرد، بسیار به خطا رفته است. چنانچه کسی دچار این توهّم است، نگاهی به پروپاگاندهای تجارتی در سیمای جمهوری اسلامی ایران بیندازد. گمان نمیکنم تردیدی وجود داشته باشد که امروز تلویزیون ایران، عفیفترین و نجیبترین تلویزیونی است که در سراسر جهان وجود دارد هر چند کاملاً بر معیارهای اسلامی مبتنی نیست و از فضای غربزدۀ حاکم بر مجامع هنری و تبلیغاتی ما جان سالم به در نبرده است. اگر بتوان از لفظ «سالم» استفاده کرد مسلماً سالمترین فیلمهای تبلیغاتی که در جهان پخش میشود همین فیلمهایی است که در تلویزیون خودمان میبینیم. اما با این همه، برای جذب سرمایههای مردم در بانکهای صادرات و تجارت ناچار از جاذبۀ مادی اتومبیل و سکههای بهار آزادی سود میجویند، یعنی به ناچار بر طبق توصیۀ مشهور هیتلر «پستترین غرایز بشر» را آماج پروپاگاند خود قرار دادهاند.[۲]
تحریک غریزۀ جنسی برای فروش کالا یا جذب مخاطب برای خریدن یک نشریه یا تماشای یک سریال تلویزیونی، در هر حال مذموم است. فروش کالا و حتی جریده عمدتاً به قصد درآمد است اما دربارۀ سریالهای سیمای جمهوری اسلامی، چه میتوان گفت؟
جذب مخاطب به چه قیمتی؟
بهترین تصوّر این است که مدیران سیما بخواهند با توسل به شیوههای مختلف جذب مخاطب، هموطنان را از تماشای برنامههای ماهواره بینیاز کنند. اما باید به دو موضوع توجه کرد. اولاً جذب مخاطب به هر قیمت، مجاز و شرعی نیست. ثانیاً آنچه در صداوسیمای جمهوری اسلامی در این ۳۰ سال عملاً مفقود بوده، صداقت مدیران و برنامهسازان است. مخاطبان این موضوع را به خوبی میفهمند و یکی از علل مهم اقبال به ماهوارهها، همین است. زیرا تفاوت چندانی میان آنها نمیبینند. حتی مخاطبان فیلمهای سیما ممکن است بیشتر متضرّر شوند. چون به وقت تماشای جمهوری اسلامی، خود را در برابر هجوم فرهنگ بیگانه آماده نمیکنند.
اتفاق مشابه دیگری، بعد از انقلاب در دانشگاهها رخ داد. بسیاری از خانوادههای متشرّع که قبل از انقلاب فرزندانشان را به سبب تأثیرپذیری از فرهنگ غرب از تحصیلات دانشگاهی منع میکردند، به تصور وقوع انقلاب فرهنگی، آنها را به دانشگاه فرستادند و متأسفانه علوم تجربی غربی در دانشگاهها را با علم حقیقی یکسان پنداشتند. و شد، آنچه شد. بیشترین ضرر در این خصوص به دختران مام وطن رسید و آمار طلاقی که بالا رفت و خانوادههایی که از هم پاشید. (بحث در این موضوع، از حوصلۀ این مقال خارج است.)
یک فریب شیطانی که مدیران صداوسیما خودشان و مردم را با آن فریفتهاند این است که صداوسیما یک «رسانۀ ملی» است. یعنی هر کس در آن سهم دارد، حتی لائیکها و ضدانقلابها. لذا برای آنکه همه را راضی کنند مجبورند سطح خود را تنزل دهند و بسیاری از اهداف دین و رسانه را مغفول بگذارند.
بارها در ایام انتخابات دیدهایم که خبرنگاران سیما با افراد بیحجاب یا کسانی که ظواهر شرعی را رعایت نمیکنند مصاحبه کردهاند. بنده خودم شاهد یکی از این صحنهها در بلوار کشاورز بودم که چطور کارگردان به دنبال زنان بیحجاب میگشت تا با آنها مصاحبه بگیرد. این عدم صداقت را چطور میتوان توجیه کرد؟ چگونه است که نشان دادن تصویر غیرمتشرعان، یک ماه قبل یا بعد از انتخابات، ممنوع است اما در آن برهۀ خاص، آزاد میشود؟ این سیاستهای دوگانه را مخاطبان میفهمند.
اگر به تلویزیون المنار لبنان نگاهی بیاندازید خواهید دید که ظاهر و باطنشان یکی است. آنها از اینکه بگویند ما مسلمان و متشرع هستیم واهمهای ندارند. اما دین در صداوسیمای ما، ظاهر نیست. نمیخواهم بگویم که همۀ شبکهها را باید به شبکه قرآن و معارف تبدیل کرد یا به ریاکاریای بیشتر از آنچه هست، روی آورد. اتفاقاً رسانه به دلیل انتقال ظاهر، بسیار در معرض خطر است که به ریاکاری بغلتد. اما دین یک باطن عمیق و زیبا دارد که بهسختی به چشم میآید. سطح دریا را بسیاری از افراد، میبینند اما عمق آن را چطور؟
متأسفانه بسیاری از فیلم و سریالهای تلویزیون، به نام مسلمانان و به کام فرهنگ بیگانه است. مخصوصاً که بسیاری از آنها برای جذب مخاطب از موضوعات زنانه بهره میبرند. واضح است که اگر آن مجموعه، حاوی بهترین پیامهای اخلاقی نیز باشد مخاطب عملاً از آن سودی نخواهد برد. چون راه خداوند، از همان ابتدا از راه شیطان جدا است و هیچ گونه همپوشانی ندارند.
یکی از اغراض تأسیس نظام اسلامی، رساندن مردم به بهشت رضوان خداوند است. بهشت با خودآگاهی و اختیار، کسب میشود و نه با غفلت و اجبار. اگر کسی را به کار خوب یا بدی، مجبور کنند او نه پاداش دارد و نه عقوبت. همچنین نمیتوان فضیلتها را همچون یک داروی تلخ، با شربت آمیخت و به خورد مخاطب داد. چنین فردی به بهشت، راه نخواهد برد. انسان باید با پای اختیار خود به راه حق سلوک کند وگرنه در میانۀ راه بهشت، زنجیرها را گسسته و خواهد گریخت. و همین موضوع است که باید مورد نظر مدیران سیما باشد.
نظرات